کتاب - هوش هیجانی عمدتاً همان چیزی است که مردم را در مقامهای مدیریتی و در تمام عرصههای زندگی موفق میسازد و این کتاب راهنمایی موجز و کاربردی برای مدیران.
راهنمای جیبی مدیران برای «هوش هیجانی (هوش عاطفی) از مدیریت تا رهبری» نوشته امیلی استرت با ترجمه مونا فتحعلی خانی و هومن اهرامی سومین عنوان از مجموعه ۳۰ جلدی راهنمای جیبی مدیران است که سازمان مدیریت صنعتی، منتشر و روانه بازار نشر کرده است. هوش هیجانی به هوشی اطلاق می شود که تمام افراد موفق از آن در کار خود استفاده میکنند، مهارتی که در دسته مهارتهای استدلالی یا دانشهای کتابی قرار نمیگیرد. هوش هیجانی عمدتاً همان چیزی است که مردم را در مقامهای مدیریتی و در تمام عرصههای زندگی موفق میسازد. این کتاب برای آشنایی مدیران با مفهوم هوش هیجانی نوشته شده؛ مدیرانی که جوان هستند یا جاافتاده، باتجربه هستند یا تازهکار، ناظر هستند یا مدیر کل.
ناشر در توضیح کتاب آورده است: «در سالهای اخیر کتابهای زیادی در رابطه با هوش هیجانی - نوعی ویژگی جدا از قدرت ذهنی که مدیران موفق از آن بهرهمند هستند- نوشته شده است. بسیاری از این کتابها واقعاً خوب هستند و ارزش خواندن را دارند، اما این کتابها برای محققان یا متخصصانی مانند مددکاران اجتماعی و مشاوران نوشته شدهاند. شما این "پیشدرآمد" بر EQ را، کتابی ساده برای خواندن و مهمتر از آن، سرشار از ایدههای عملی برای استفاده درست از هوش هیجانی در زندگی خود خواهید یافت. کلید استفاده موثر از این کتاب آن است که بخواهید توصیهها را به کار بندید و متعهد شوید که قدم به قدم روی آن کار کنید.»
در فصل اول کتاب و درباره هوش هیجانی می خوانیم: «هوش هیجانی چیست؟ هوش هیجانی که اغلب به آن EQ گفته می شود، مجموعه ای از روش های مدیریت فردی ومهارت های اجتماعی است که به طور کلی فرد را قادر می سازد تا در کار و زندگی موفق شود. EQ دربردارنده ادراک و بصیرت، شخصیت، درستی و کمال و انگیزه است.هوش عاطفی شامل مهرات های خوب ارتباطی نیز هست…هوش هیجانی حقیقی، توانایی استفاده مناسب از اطلاعات بخش عاطفی مغز و ایجاد توازن میان اطلاعات این بخش با بخش منطقی و عقلایی مغز است.»
در بخشی از کتاب با عنوان «بیش اعتماد به نفسی چیست؟» می خوانیم:
اعتماد به نفس یکی از شش خصلت مهم در هوش هیجانی است، این خصلت تقریبا در افرادی که آنها را تحسین می کنیم و برایشان احترام زیادی قائل هستیم، دیده می شود…
«شما میتوانید قوی و رسمی باشید بدون اینکه بخواهید رفتاری سلطه جویانه پیشه کنید، اعتماد به نفس به معنای سلطهجویی و تکبر، دانای کل بودن و به سادگی اخراج کردن کارمندان نیست. یکی از این دو احساس باعث بروز چنین رفتار غیرهوشمندانه ای میشود: احساس ترس و ناامنی یا غرور بی جا، یعنی داشتن این باور عمیق که از دیگران بهتر و باهوش تر هستیم!
برای تعیین اینکه آیا شما با چنین مشکلی روبهرو هستید یا خیر، به این سوال ها پاسخ دهید:
- آیا مرتبا در مسائل موضع گیری می کنم؟
- آیا غالبا از صحبت بیشتر در مورد یک موضع به خاطر موقعیت خودم جلوگیری می کنم؟
- غالبا مباحثات را به خاطر حفظ موقعیت خودم قطع می کنم و نمی گذارم حول موضوع خاصی، بحث بیشتری شود؟
- آیا من همیشه اولین نفری هستم که نظرم را بیان می کنم؟
- آیا بیشتر از آنکه به حرف های دیگران گوش بدهم، حرف می زنم؟
…اگر پاسخ شما به یکی یا بیشتر از سوالهای بالا مثبت است، شما احتمالا در حال لگدمال کردن حقوق اطرافیانتان هستید. به خاطر داشته باشید که اعتماد به نفس ناشی از هوش هیجانی با «بیش اعتماد به نفسی» سازگار نیست.
اگر اعتماد به نفس بیش از اندازه داشته باشیم، مردم ما را به سلطه گری محکوم می کنند. ما به ندرت عذرخواهی کرده به اشتباهات خود اعتراف می کنیم، ممکن است به این اخلاق خود افتخار کنیم اما دیگران چنین رفتاری را دوست ندارند…»
آفتاب ایرونی را از اینجا دنبال کنید: